خاطرات زیبای مامان و بابا شدن

خاطرات زیبای مامان و بابا شدن

از قبل تا بعد از اومدن نی نی
خاطرات زیبای مامان و بابا شدن

خاطرات زیبای مامان و بابا شدن

از قبل تا بعد از اومدن نی نی

سخت ترین کار برای تو....انتخاب اسم تو نازنین

امروز 27 مرداد،افطار خونه دایی عبدی دعوتیم به مناسبت اومدن خاله محبوبه!!! امشب بالاخره سخت ترین تصمیمو گرفتیم....البته نمیدونم چی شد که قطعی شد اما بالاخره بابا علیرضا اعلام کرد که تصمیمشو گرفت.....جریان از این قرار بود که من سالها قبل دوست داشتم اگه روز دختر دار شدم اسمشو بذارم هستی...اینو همه میدونستن!!!! علیرضا هم همیشه فکر میکرد اگه یه روز پسر دار شه اسمشو میذاره فرهاد! اما فهمیدیم که این برنامه ریزی ها و رویاها هیچکدوم عملی نشد!!! چون نه تو هستی شدی!!! و نه من اسم فرهاد رو تأیید کردم!!!! این بود که باید اسم جدید انتخاب میکردیم....

تو همه این سالها باباعلیرضا اسامی پسری که دوست داشت اضافه میکرد به لیستش!! مثل کارن ، آریو و ایلیا! این اواخر هم دوتایی 3 تا اسمو کاندید کردیم: هیراد،آروین و رادین.

که از میون اونها آروین رو بیشتر دوست داشتیم....خاله فهیمه و عمو اسد تا فهمیدن تو پسری یه سوال نظر سنجی تو فیس بوک گذاشتن که اسم پسر پریسا و علیرضا رو چی بذاریم؟؟؟ که رادین بیشترین رای رو آورد!!

از نظر من آروین هم شیک و ساده و هم خوش معنی بود!اما نمیدونم چرا علیرضا مهر تصویب روش نمیزد و همش طوری برخورد میکرد که انگار شک داره!!!یه دلیلش این بود که خودش عاشق اسم "رایان" شده بود!!!گیر داده بود که اینو بذاریم!بخصوص وقتی یه روز به خاله محبوبه و محمدرضا تلفنی این اسمو گفت حسابی ازش طرفداری کردن و علیرضا هم شیر شد!!! وقتی هم که اومدن کلی پشت این اسم بودن!!!و من حرص میخوردم!...اما مگه من قبول میکردم!!!!آخه اسمش منو یاد آدمای خارجی مینداخت و خیلی باهاش ارتباط برقرار نمیکردم!!!!!

هر چند روز یکبار بهش میگفتم چی شد؟؟؟زود باش دیگه!!!! آروین دیگه؟؟؟؟؟بچم اسم نداره!!!میخوام اسمشو صدا کنم و خودشم اسمشو بدونه!!!!بچم بی هویته!!!و.....خلاصه به هر زوری بود سعی میکردم علیرضارو مجبور کنم که نظرشو قطعی کنه......همش منو میپیچوند!فردا میگم!امشب میگم......بذار فکر کنم!!اسم پسرمه،یه پسر بیشتر ندارم که(واه واه واه!!!!).....باید بعداً از اسمش خوشش بیاد و خلاصه شک و دودلی هاش مثل همیشه اینجا هم واسه ما بساطی داشت........

حتی یه روز نشستیم کل اسامی سایت ثبت احوالو چک کردیم که از این اسامی خوشمون اومد: رادمهر،مهراد،بهراز و رادوین.....

از میون اینها "رادوین" نظر هر دومونو جلب کرد!...........یکی یکی شروع کردیم به حذف کردنشون!!! اما من هنوزم آروین رو دوست داشتم!!!ولی واقعاً مثل علیرضا سخت نمیگرفتم! اون دوست داره هم معنیش قشنگ باشه و هم خاص باشه!!!

تا اینکه امشب وقتی خونه دایی عبدی بودیم و مریم دائم میپرسید اسمش چی شد!؟؟بهشون گفتیم بین آروین و رادوین موندیم!!!!و همه گفتن رادوین هم خوبه!!! و این بود که بابا علیرضا "رادوین" رو انتخاب کرد....یعنی از قبلشم گفت که رادوین رو دوست داره،اما مثل همیشه برای تصمیم نهایی شک داشت..... و حالا با اطمینان گفت "رادوین"

و تو شدی "رادوین".....پسر ما...دیگه اسم داری،یه اسم قشنگ و شیک و البته خیلی خاص...

رادوین یعنی جوانمرد کوچک،بخشنده......و توی ایران تا امروز 104 نفر این اسمو دارن.....

خداکنه که تو هم اسمتو دوست داشته باشی و از ما بخاطر انتخاب این اسم راضی باشی عزیرم...و بدونی که مهمترین کار برای تو انتخاب اسم بود....چون توی همه عمر با این اسم شناخته میشی عزیزم....

رادوین مامان و بابا......

نظرات 7 + ارسال نظر
رومینا یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:27 ب.ظ http://black-love1.blogsky.com/

سلام پریسا جونم
نه من شمارو نمیشناسم
همین طوری تو وبلاگ های به روز شده سایت بلاگ اسکای پیداتون کردم
آخه اسم وبلاگتون بین اسمای دیگه برق میزد


الهی بگردم که براش اسم انتخاب کردین
خیلی اسم قشنگی

آره اسم خیلی مهمه برای بچه
اینکه یک اسم ایرانی اصیل انتخاب کنی که معنی قشنگی هم داشته باشه و خود بچه هم به اسمش افتخار کنه

من سه تا داداش دارم و تک دخترم
اسم تمام داداشام ایرانی اصیله ولی به من که رسید اسم عربی برام گذاشتن
منظورم رومینا نیست
منظورم اسم تو شناسناممه
ولی خداروشکر بیشتریا رومینا صدام میکنن
اسم رومینارو خیلی دوست دارم
یعنی دخترپاک و زلال و بی ریا
ولی معنی اسم شناسنامه ایم این بود :
دختری که از گفتگو با مردها لذت میبرد

خیلی رو اسمم تحقیق کردم و هرجا رسیدم به همین معنی بود

خوشحالم که حالا شما اسم خوب و مناسب و اصیلی برای این گل پسر انتخاب کردین که در آینده به وضع من دچار نشه و از همه التماس نکنه که با یک اسم دیگه صداش بزنن

راستی خیلی خوب شد که بچتون پسر شد
من عاشق پسر بچه هستم
به نظرم پسر دار شدن خیلی بیشتر لذت داره تا دختر دار شدن


الهی قربونش بشه خاله رومینا

راستی وبلاگمم اماده شد

وای چه بامزه که شانسی یدا کردی و انقدر با علاقه میخونی و نظر میدی! خیلی از دوستای خودم نمیخونن!اما تو با ذوق خاصی میخونی....چه حس خوبی بهم میدی!ممنون
مهم نیست که توی شناسنامه چی هستی...مهم اینه که رومینا هستی و خیلی قشنگه.....بازم از نظرت مرسی
راستی چند سالته و چیکار میکنی و کجایی؟
وبلاگتم الان میرم سر میزنم!

nely دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:50 ب.ظ http://mavanini.blogsky.com

خیلی اسم پسر کوچولوتون قشنگه امیدوارم دفعه ی دیگه که به وبلاگتون میام بازم خاطراتتون نوشته باشید موفق باشید

وای مرسی که میخونید...اونم با این احساس!ممنون! من خاطراتمو هر روز یادداشت میکنم و هرچند روز یکبار همه رو وارد اینجا میکنم!آخه یه کم این روزا سرم شلوغه!از هفته دیگه خلوت میشم! بازم ممنون:***

lمهران سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:02 ق.ظ

واااای خیلی رومانتیک بوووود من جنبه این چیزارووو ندارررررم پریسااا

مهران باذوقممممممممممممممم:***** کی میشه نی نی تورو ببینم؟؟؟!!!!!!

رومینا سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:45 ب.ظ http://black-love2.blogsky.com/

ممنون از نظر لطفت عسیسم

من ۱۹ سالمه
دانشجوی رشته ی مهندسی توسعه روستاهام
مشهد زندگی میکنم عزیزم
حرفه ی اصلیمم فیلمنامه نویسی و داستان نویسی
بی نهایتم دختر با شری هستم
عاشق بچه هم هستم
سه تا داداشم دارم که دوتاشون ازدواج کردن
ولی اولین شرط ازدواجشون با خانوماشون این بوده که تا آخر عمر بچه دار نشن
الان ۶ سال از ازدواج داداشم میگذره و هنوز سفت و سخت دوتاییشون سر حرفشون هستن و پشیمون نشدن


دیگه چیزی نمونده که نگفته باشم عسیسم

آخی.......پس عمه هم نشدی! ایشاالله خودت مامان شی خانوم با ذوق!! پس نزدیک امام رضایی! هر وقت گنبد طلایی رو دیدی یاد من و رادوین بیفت عزیزم...

ملی چهارشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:39 ب.ظ http://noghteh.niniweblog.com/

واقعان اسمه قشنگی تبریک میگم پریسا جوون ، واقعان کاره سختی بود می دونم ، وقتی که قطعی می شه آدم می تونه یه نفسه راحت بکشه

آره واقعاْ.....سخت ترین کار واسه بچه است!!!مرسی مامان میکائیل!!!:***

رومینا جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:26 ب.ظ http://black-love1.blogsky.com

چرا دیگه پست نمیزاری مامان پریسا جونم ؟؟؟؟

رومینا شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:32 ب.ظ http://black-love2.blogsky.com/

پریشا جون میگم حالت خوب هست ؟؟؟
چرا دیگه نمیای ؟؟؟
بیا دیگه دلم برات تنگ شده

بدو خانومی بیا

رومینا جون سرم خیلی شلوغ بود...و الان اومدم!مرسی که زود زود میای اینجا عزیزم! راستی توی فیس بوک هستی؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد