خاطرات زیبای مامان و بابا شدن

خاطرات زیبای مامان و بابا شدن

از قبل تا بعد از اومدن نی نی
خاطرات زیبای مامان و بابا شدن

خاطرات زیبای مامان و بابا شدن

از قبل تا بعد از اومدن نی نی

اولیین یادداشت بعد از مامان شدن...سلام

بنام خدا 

خدایی که تورو به من داد 

خدایی که تو فرشته نازو به خونه ما هدیه داد 

خدایی که تو نازنین رو به من و بابا علیرضات داد و عشق مارو بهم محکم تر از پیش کرد 

امروز ۱۱ اسفند ۹۰....بعد از ۴ ماه و ۱۱ روز این اولین یادداشتیه که مینویسم...بالاخره فرصت کردم! 

باورم نمیشه تو پسر نازم روی مبل خوابیدی...جاییکه وقتی باردار بودم اونجا استراحت میکردیم دو تایی و حالا تو دستای ناز کوچولوتو رو هم گذاشتی و ملچ ملچ پستونک میخوری و خوابیدی... 

باورم نمیشه که ۴ ماه و ۱۱ روزه که تو بدنیا اومدی...چهره ناز و شیرینت خستگیهامو در میکنه...وقتی گریه میکنی و اشک تو چشمای ملوست جمع میشه و التماس میکنی بغلت کنیم و من آرومت میکنم حس الهی مادر بودن رو تو خودم لمس میکنم...وقتی با یه حرکت کوچولو خنده رو لبت میاد شادترین لحظات خونه مارو میسازی....و وقتی شیر میخوری خدارو شکر میکنم که از این غذای بهشتی نصیب تو هم کرده... 

پسر ناز مامان...رادوین گلم امروز بعد از این همه مدت تونستم با آرامش اولین یادداشتم رو بنویسم...یکی از چیزایی که خیلی بهم انگیزه داد کلی نظر بود که حتی کسانی برام گذاشتند که من نمیشناسمشون و با مهربونی نگران من و تو بودند... 

دوستان مهربونی که  وبلاگ ما رو میخونید ممنون .... انشاالله از این به بعد سعی میکنم بیشتر بنویسم و عوض این همه مدتی که نبودمو درآرم... 

روزای زیادی گذشته... 

و تو روز به روز داری بزرگ و بزرگتر میشی و من فقط با مرور عکسات متوجه میشم که روزهای نوزادیت داره تموم میشه....روزهایی که از معصومیتت هرچی بگم کم گفتم... 

گاهی دلم میخواست زمان جلو نره تا من از دیدن چهره کوچولو و مثل فرشتت سیر شم....اما از طرفی برای بزرگ شدنت برای حرف زدنت عجله دارم.... 

هرچی میگذره بیشتر بهت عادت میکنم و عاشقت میشم.... 

نمیخوام این وبلاگ که یار تنهایی های من و تو در دوران بارداری بود با بدنیا اومدنت بسته بشه...میخوام بزرگ شدنتو ثبت کنم...مثل بزرگ شدنت درون وجودم....میدونم مثل همه این دورانی که بنیا اومدی به من کمک میکنی تا این وبلاگو ادامه بدم.... 

به امید خدا 

خواننده های دوست داشتنی وبلاگ ماو نی نی دوستتون داریم... 

لطفاْ به ما سر بزنید... 

قول قول میدم که از این به بعد وقتی بهمون سر میزنید یادداشت جدیدی داشته باشم... 

از زیباترین روز زندگیم شروع میکنم 

۳۰ مهر ۹۰...روز بدنیا اومدن پسرم رادوین

نظرات 1 + ارسال نظر
مائده یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 05:47 ب.ظ http://http://niniboos.niniweblog.com/

خدا ایشالا حفظش کنه خیییلی مواظبش باش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد