خاطرات زیبای مامان و بابا شدن

خاطرات زیبای مامان و بابا شدن

از قبل تا بعد از اومدن نی نی
خاطرات زیبای مامان و بابا شدن

خاطرات زیبای مامان و بابا شدن

از قبل تا بعد از اومدن نی نی

حس کردن قد و بالای پسر نازم

امروز شنبه 25 تیر....صبح بعد اینکه از خواب پاشدم...دوباره روی مبل لم دادم و ......

ای وای که چه کرد این پسری......همین جوری تکون بود که میخوردی....اما قسمت جالب و متفاوتش این بود که  برای اولین بار قد و بالای نازتو حس کردم....چون از هر دو طرف دلم تکون محکمی حس کردم...معلوم بود یه تکون دستای نازت بود و از اون طرف پاهای کوچولوت!انگار داشتی خودتو میکشیدی گلم....قربونت برم عزیزم که بزرگ شدی!الان احتمالاً حدود 30 سانتیمتری فسقلک من.....فدات شه مامانیت!

ظهر هم خاله نیکو و مهدیه و فهیمه که واسه یک هفته اومده ایران اومدن ناهار خونه ما....خیلی کم با هم بودیم،اما خیلی خوش گذشت....لباسای خشگل تورو دیدن و واست کلی ذوق کردن!

عصر هم با بابا علیرضا رفتیم کرج خونه خاله منیژه،همه اونجا شام دعوت بودیم! ما و خاله محبوبه اینا هم شب موندیم اونجا و فرداش برگشتیم خونه!

نظرات 3 + ارسال نظر
hadis چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:34 ب.ظ http://www.hadis67..blogsky.com

salam.jaleb minvisi.be man ham sar bezan,axe nini daram to weblogam

مهدیه جمعه 31 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:20 ب.ظ

لباسهای خشگل نه خوشگل دخترم ...آره خیلی گوگولی بودن

ملاحت شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:00 ق.ظ

قوربونه قد و بالاش برم من ، ان شالله میاد تو بغلت زودی قد و بالاشو از نزدیک احساس می کنی ، چقدر دیر به دیر وبلاگ تو اپ می کنی ؟؟؟ راستی اسمه نی نی تون چیه ؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد