خاطرات زیبای مامان و بابا شدن

خاطرات زیبای مامان و بابا شدن

از قبل تا بعد از اومدن نی نی
خاطرات زیبای مامان و بابا شدن

خاطرات زیبای مامان و بابا شدن

از قبل تا بعد از اومدن نی نی

اولین روز با خاله محبوبه و همه خانواده

امروز شنبه 18 تیر 90: صبح از ذوق دیدن محبوبه اینا زود از خواب پا شدم،آخه قرار بود من و نی نی بریم دنبالشون که بریم خونه مادرجون.توی راه از هیجانم انقدر تند میرفتم که حواسم به هیچکس و هیچ چیز نبود....

خیلی ذوق زده شدم وقتی بچه های خاله محبوبه توی ماشینم نشستن.....بالاخره وارد خونه شدن و با کلی مراسم تشریف فرما شدن....خاله منیژه اینا هم اومدن و هممون دور هم جمع شدیم....بعد از غذا قسمت شیرین ماجرا یعنی باز کردن چمدون ها شروع شد!!!!وای.......چه لباسای خشگلی،چه اسباب بازی های نازی خاله محبوبه واسه این پسرک نازنازیم آورده....کلی هم سفارشات من بود که خودم همه رو از سایت next دیده بودم و خاله محبوبه هم زحمت خریدشو کشیده بود.یکی از یکی بامزه تر! آخ که چه پسر خوش تیپی میشه این عسلک من!!! هرچند نصف لباسا نیومده بود و تا چند روز دیگه میرسه!

شب هم باباعلیرضا اومد و خلاصه جمعمون جمع شد! خیلی از دیدن سوغاتی ها و لباسای پسرمون ذوق کرد.

خیلی کیف داد که هممون بودیم....خدا جون جمع همه خانواده های گرم و صمیمی رو دور هم جمع نگه دار.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد