خاطرات زیبای مامان و بابا شدن

خاطرات زیبای مامان و بابا شدن

از قبل تا بعد از اومدن نی نی
خاطرات زیبای مامان و بابا شدن

خاطرات زیبای مامان و بابا شدن

از قبل تا بعد از اومدن نی نی

شب آرزوها

امشب 19 خرداد  مهمونی خونه رضا(پسرداییم) دعوت بودیم و کلی خوش گذشت....و مهمتر اینکه قبل رفتن رفتیم فروشگاه سی نی نی پاسداران و یک سری از خریدای نی نی رو کردیم:یه پتوی خشگل و دو تا بالش نرم و گرم که پسرکم سر نازشو بذاره روش و خوابای قشنگ ببینه،یه تشکچه باحال طبی که نمیذاره نی نی روش غلط بخوره و بیفته!!! و دو تا عروسک دستبندی!!!!قربونت برم که من و بابایی بهترین چیزهایی که احتیاج داری رو برات فراهم میکنیم عزیزم........

امشب  اولین 5شنبه ماه رجب شب آرزوهاست. یادش بخیر، همچین شبی 4 سال پیش شب خواستگاری خانوداه علیرضا از من بود....چه اضطراب شیرینی...منتظر اومدن ماشین علیرضا از پشت پنجره.....دیدن علیرضا توی خونمون در کنار خانوادم...آرزویی که 6 سال در انتظارش بودم...اون شب هم آرزوهامو خواستم...و تا حالا به همشون رسیدم...

حالا امشب با پسر نازم میخوایم دعا کنیم و به خدای مهربون آرزوهامونو فریاد بزنیم...

خدایا...

اول از همه ممنونتم که نعمت مادر شدن رو به من هدیه دادی....ممنون که معجزه اومدن یه انسان رو به وجودم آوردی...

خدایا شکرت که یه همسر مهربون و زحمتکش و پر احساس دارم...ممنون که پسرم یه پدر صبور و با ایمان داره....

ازت میخوام که کمکم کنی تا مادر خوبی برای پسرم باشم،یه مامان عاشق اما آگاه...کمکم کن که طوری بچم رو پرورش بدم که تورو توی من بشناسه...

ازت میخوام که پسری مهربون و با ایمان،آروم و صبور پرورش بدم...

خدای مهربونم تو امسال یکی از بزرگترین آرزوهامو برآورده کردی: معجزه مادر شدن....آرزویی که هر زنی بالاخره خواهد داشت...ازت میخوام که این قشنگترین آرزوی هر زنی که خالصانه از تو میخواد که حسش کنه برآورده کنی...

خدایا حافظ و نگهدار همه نی نی ها باش....پسر کوچولوی منو هم از شر همه بلایا و انرژی های بدخواه دور کن و در تقدس و آرامش خودت نگهدار...

خدایا ازت میخوام که که نگذاری هیچ مامان و بابایی تو شرایط سخت از بچه هاشون نگهداری کنند...به من و علیرضا هم کمک کن تاوالدینی باشیم که لیاقت فرشته مبارکی که تو خلقش میکنی داشته باشیم...

خدایا سلامتی و آرامش خودم،علیرضای عزیزم و این پسر نازم؛و خانواده مهربونم و دوستای نازنینم آرزوی همیشگیمه...

خدا جونم بزرگترین آرزوم اینه که کمکم کنی همیشه تکیم به تو باشه....که در این صورت به همه خواسته هام میرسم....ازت میخوام که این دستگیری رو از پسرم هم دریغ نکنی و بهش نشون بدی که با تو بودن یعنی همه چیز داشتن...

خدایا خیلی دوست دارم...

نظرات 1 + ارسال نظر
مهدیه جمعه 10 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:35 ب.ظ

میگم اí میخوای ژسرت اینجوری که میخوای بشه نباید بگذاری ابنجا بره مدرسه

خاله مهدیه پسرک ما هر جا باشه پسر خوبی میشه خاله جونش....:***

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد